۱۳۹۲ تیر ۵, چهارشنبه

بررسي نقش كارگزاران حقوقي در تحولات اجتماعي در گفت‌وگو با نعمت احمدي؛ مشير‌الدوله هر جا كم مي‌آورد از مدرس كمك مي‌گرفت

كارگزاران حقوقي در تحولات اجتماعي چه نقشي داشته اند؟ علي‌اكبرخان داور، محمدعلي فروغي، مشيرالدوله، احمد متين‌دفتري و چهره‌هايي ديگري مطالعات حقوقي داشتند و توانستند نقش مهمي در تحولات و دستاوردهاي سياسي و اجتماعي در تاريخ معاصر ايران داشته باشند. نعمت احمدي وكيل دادگستري است. او اما علاوه بر حضور در دادگاه‌ها و و روزنامه‌ها، استاد دانشگاه نيز هست. احمدي
علاوه بر حقوق، تاريخ هم درس مي‌دهد. او هم تاريخ خوانده و هم تاريخ درس مي‌دهد. اين‌بار به سراغ او رفتيم تا گوشه‌هايي از تاريخ حقوق و نقش كارگزاران حقوقي را در تحولات اجتماعي بررسي كنيم .


كارگزاران حقوقي در تحولات تاريخ معاصر ايران در چه شرايط و فضايي - چه در بعد داخلي و چه در بعد خارجي - توانستند در تحولات اجتماعي موثر واقع شوند؟



دنيا داشت تغيير مي‌كرد بعد از انقلاب صنعتي دولت‌ها متمركز‌تر و منسجم‌تر شدند. مثلا اگر اوايل قاجار استان كرمان را مي‌دادند ظهيرالدوله و خودش همه كارها را انجام مي‌داد و افرادش را تعيين مي‌كرد و با مركز سر و كار داشت با پيش آمدن روابط بين‌المللي چند وزارتخانه تشكيل شد ايالت و ولايات تشكيل شد و در اين ميان طبقه جديدي به نام دولتيان يا ميرزايان قديم شكل گرفت و اگر تا به حال در تقسيم‌بندي اجتماعي خوانين و خوش‌نشين‌ها و رعايا بودند حالا گروه جديدي هم داشتيم. الان ديگر يك طبقه داشتيم كه كارداران دولت بودند و گروه تازه‌يي روي كار آمد و مشاغل جديد آمد و اينها حمايت مي‌خواستند و مردم با مراوداتي كه داشتند با روزنامه و تلگراف توانستند با خارج از كشور ارتباط بگيرند و يك حقوق طبيعي پيش آمد.

سوال اين است كه صداي پاي مشروطه چگونه آمد؟ مطالبات حقوقي چه نقشي داشتند؟

گفتند ما عدالتخانه مي‌خواهيم. جالب است ما براي ايجاد يك دادگستري انقلاب مشروطه كرديم و مردم عدالتخانه مي‌خواستند اما قانون را جايي بايد بنويسد و جايي بايد اجرايش كند. انقلاب مشروطه اتفاق عظيمي در كشور ما بود. بعضي‌ها مي‌گويند انقلاب مشروطه شكست خورده است. انقلاب مشروطه شكست نخورده است. انقلاب مشروطه در قسمت‌هايي به اهداف خود نرسيده است. طبيعي است كه جامعه‌يي كه دارد از يك جامعه سنتي به يك جامعه مدرن گام برمي‌دارد اين اتفاق برايش بيفتد. در اين شيوه جديد قانون نياز داريم. اينجاست كه به يك چهره‌هاي مهمي برمي‌خوريم كه سنگ بناي قانون گرايي را در ايران بنا نهادند. چهره‌هايي كه به عنوان كارگزار حقوقي تاثيرگذار بودند و در تدوين قوانين نقش داشتند. مثل علي اكبر خان دهخدا. دهخدا سي و خرده‌يي سال رياست دانشكده حقوق را به عهده داشت. درست است كه خودش كمتر به كارهاي اداري دانشكده مي‌پرداخت اما وزنه بزرگي بود كه كسي نمي‌توانست آن زمان در برابرش قد علم كند.

يعني فكر مي‌كنيد دهخدا ادامه تفكر محمد علي فروغي در دانشكده حقوق بود؟

بله. دو نفر نقش عمده‌يي در تربيت حقوقدانان داشتند. متوجه شدند كه براي نو كردن جامعه بايد پرسنل تربيت كنند.

در دوره قاجار؟

قبل از مشروطه و اواخر قاجار.

چه چهره‌هايي مثلا سپهسالار؟

درست است ناصرالدين شاه در سفر اولش سپهسالار را هم برد.

به اتريش؟

به خيلي جاها پاريس، لندن و حتي تصاويرش با ادوارد هفتم هم هست. حتي مسكو رفت.

كتابچه كنت هم يكي از دستاوردهاي اين سفرها بود؟

من قبل از كنت را مي‌گويم. آن در سفر دوم بود. ما هنوز اينكه كنت ايتاليايي بود يا اتريشي نمي‌دانيم. الان هم چهارراهي در لاله‌زار است كه اسمش چهارراه كنت است. رييس پليس بود و بسيار سختگير بود. يك‌بار دخترش را دزديدند شعر هم برايش مي‌گفتند. كنت نظم پليسي سختي هم تنظيم كرد و كتابچه او هم يكي از بهترين سند‌هاي اداره شهر بود. او هرشب گزارش محلات را مي‌نوشت. اينكه مثلا در محله فلان دوتا روضه خواني بود، دوتا تعزيه بود، دوتا دعوا شد. ما مي‌خواهيم آنجا را بياوريم كه از مشروطه كه يك مردان قضايي را تربيت كردند با تشكيل دانشكده يا مدرسه و هر دو آمدند قوانين را تصويب كردند. قوانين اوليه دوره ناصري دستورالعمل حكومتي بودند. نمي‌توان گفت قانون بودند.

به نظر مي‌رسد قانون به معناي فرمان بود .

بله. اما براي جامعه آن روز بسيار پيشرفته بود. يك مثلا كتابچه با دفتر راهنمايي باشد كه زندگي‌مان را بر آن اساس پياده كنيم و عاملان حكومتي هم سنگ محكي داشته باشند وجود نداشت. ناصرالدين شاه پسري داشت به نام مسعود ميرزا ظل‌السلطان.

‌حاكم هم بوده فكر كنم؟

بله. حاكم اصفهان بود. اصفهاني‌ها مي‌گفتند ظل‌السلطان سرانگشتي از شاه كوچك‌تر است. آقانجفي آخوند بزرگ اصفهان بود و در كارهاي ظل‌السلطان دخالت مي‌كند و ظل‌السلطان مي‌گويد به آقا نجفي بگوييد كه پا روي دم ما نگذارد كه آقا نجفي مي‌گويد كه حدود دم شازده كجاست؟ اين روايت معروف مال آن دم است. يك روز در ماه رمضان دم دماي افطار زني از خانه بيرون مي‌آيد كه كبريت بخرد كه سربازاي ظل‌السلطان جلويش را مي‌گيرند و فكر مي‌كنند زن فاسدي است. زن مي‌گويد من فلاني‌ام و همسر فلاني‌ام و التماس مي‌كند و مي‌گويد آمده‌ام كبريت بخرم اما سرباز‌ها توجهي نمي‌كنند و مي‌كشانندش گوشه‌يي و به او تجاوز مي‌كنند. زن به همسرش مي‌گويد و همسرش به ظل‌السلطان مي‌گويد. ظل‌السطان توجهي نمي‌كند و مي‌آيد از طريق آقانجفي متوسل به دربار ناصرالدين شاه مي‌شود و شكايت مي‌كند و ناصرالدين شاه نامه مفصلي مي‌نويسد كه اين چه وضعي است و اين را سياست كنيد و به من خبر بدهيد. طرف هم خوشحال مي‌شود كه من رفتم پيش شاه و الان مي‌گيرد و سربازها را مي‌آورد و خب مجازاتش مشخص است و اينها. نامه را ظل‌السلطان مي‌گيرد و مي‌خواند و مي‌گويد: به‌به رفته‌ايد به شاه باباي من شكايت مرا كرده‌ايد. ظل‌السلطان مي‌گويد عجب دلي دارد اين آدم كه رفته شكايت مرا به شاه باباي من كرده عجب دلي دارد يك خنجر بياوريد ببينيم چقدر دلش بزرگ است. و دلش را درمي‌آورد. ما در چنين وضعيت قانوني‌اي بوديم. بنابراين اگر اقداماتي صورت مي‌گيرد توسط مستشارالدوله يا توسط فروغي يا مشيرالدوله پيرنيا كه بيشترين نقش را داشته يا دهخدا يا امام جمعه خويي يا صدرالاشراف در اين وضعيت است كه مهم مي‌شود. يك جايي جاده‌يي داري بيايند آسفالت كنند خوب است اما جايي مي‌آيند در سنگلاخ جاده مي‌سازند برايت. آن سياهي را در نظر بگير و بعد نقش اين آقايان را در نظر بگير. نقش‌شان بسيار ماندني بوده است در حيات سياسي ايران.

آن اقدامات چقدر توانسته است حيات اجتماعي داشته باشد؟

برخي از اقدامات‌شان تا اين اواخر هم بوده است. مثلا قانون مدني. مربوط به 1307 است. اين را كي نوشت؟ صدرالاشراف، امام جمعه خوي و ديگران.

در تبديل سيستم قضايي شرعي محور به سيستم واحد عرفي به كدام چهره‌ها مي‌شود اشاره كرد؟ و اينكه به نظر مي‌رسد اين اتفاق تنها يك اتفاق حقوقي نيست و بيشتر يك تحول اجتماعي بوده است. بيشترين نقش را بايد به ميرزا حسن خان مشيرالدوله داد.

چرا مشيرالدوله؟

پنج شش دوره وزير عدليه بوده است. پسر نخست‌وزير است. تحصيلكرده روسيه است. آشنا به حقوق اروپايي است. اصلا همه قوانين ما را او نوشت. اصول محاكمات حقوقي. قانون جزا. آيين دادرسي. سازمان قضايي را او درست كرد. نقش اوليه و بي‌بديل را بايد براي مشيرالدوله در نظر گرفت و بعد از او علي‌اكبر‌خان داور از باب اجرايي و عملياتي.

در اين تبديل سيستم شرعي به عرفي كتاب "يك كلمه" و نويسنده آن هم خيلي مهم است و حتي آخوند‌زاده از اين كتاب خيلي شكايت مي‌كند و مي‌گويد اين راه اشتباهي است.

كتاب احمد، يك كلمه، كارهاي آخوندزاده و ملكم. اينها تاثير در انقلاب مشروطه داشتند. مرداد 1285 مشروطه شده است. انقلاب شده است. حالا چه كار كنيم؟ قانون‌اش را نداشتيم. هياتي نشستند نظامنامه مجلس را نوشتند. مجلس اول تشكيل شد. آمدند قانون اساسي را نوشتند در 51 اصل. گفتند اينكه نظام نامه مجلس است پس قانون اساسي چه؟ آمدند متمم قانون اساسي را نوشتند. اصل تفكيك قوا آمد. مجلس يك مجلس طبقاتي شد نظام حكومتي را هم شاه را مقيدش كردند سلطنت كند. مانند دادگستري. اينجا مهم است. منكر اهميت يك كلمه نمي‌شوم. اينجا كساني آمدند كار كردند مثل مشيرالدوله.

خاستگاه و پايگاه انديشه‌يي و طبقاتي مشيرالدوله به عنوان يك كارگزار حقوقي چه بود؟

ايشان فرزند ميرزا نصرالله پيرنيا ناييني است. فرمان مشروطه در زمان او به امضاي مظفرالدين شاه رسيد و مدت‌ها وزير امور خارجه بود. اين پدر دو تا پسر داشت. ميرزا حسن را فرستاد مسكو و پسر دومش را لندن. پسر اولش ميرزا حسن رفت مسكو حقوق خواند و 16 سالش بود. حقوق خواند و آمد ايران. از سال 1317 وارد دربار و كار سياست شد.

هنوز مشروطه هم نشده بود؟

هفت سال قبل از مشروطه و نخستين پستش وزيرمختار ايران در روسيه بود. مدت‌ها وزير و وكيل بود. تا 1304 مي‌ماند. و بعد خانه‌نشين مي‌شود. ايشان همه جا با مردم بود و با مردم كار مي‌كرد. ايشان مي‌آيد بعد از تصويب قانون اساسي درصدد تشكيل عدليه نو برمي‌آيد. مشيرالدوله مي‌گويد: من قانون اساسي را براي مملكت مي‌خواهم نه مملكت را براي قانون اساسي. دادگاه را تقسيم‌بندي كرد و مدت‌ها فرصت گرفت و نخستين بار كه وزير عدليه شد در آنجا دادگستري را درست كرد. از افراد خوشنامي مثل صدرالاشراف استفاده كرد و با مدرس خيلي همنوا بود. مدرس در مجلس اول مجتهد طراز اول بود كه متمم را نوشتند.

كه علماي نجف هم پيشنهاد كردند؟

بله يك دوره هم بيشتر اتفاق نيفتاد. مرحوم مشيرالدوله هر كجا گير مي‌كرد از مدرس كمك مي‌گرفت.

نقش داور چه بود؟

مشيرالدوله دادگستري نو پياده كرد. داور ديگر يك دادگستري آماده‌يي داشت اما قاضي خوبي نداشت. مشيرالدوله با تشكيل مدرسه حقوق - دانشكده حقوق - فعلي نيرو تربيت كرد اما زمانه مشيرالدوله با زمانه داور خيلي فرق داشت. زمانه داور دولت متمركز بود رضاشاه حكومت را به دست داشت و مجلس نظم خاصي داشت. ما تا شهريور 20 يك روز توقف در كار مجلس نداريم. سر ساعت كارش را مي‌كند. اما تا آمدن رضاشاه دوره فترت داريم و مجلس دو ساله بود. در 16 سال چهار تا مجلس داشتيم. به عبارتي هشت سال مجلس داشتيم. مشيرالدوله در دوره بسيار سختي كه حكومت مركزي قدرتمندي نداريم و احمدشاه به سن قانوني نرسيده و نايب‌السلطنه داريم و شاه هم كه احمدشاه است و كابينه‌ها به‌شدت متغيرند كار كرد. از مشروطه يعني فتح تهران به وسيله انقلابيون گيلان و اصفهان تا آمدن رضاشاه 38 تا دولت تشكيل شد يعني دولت‌ها به شش ماه هم نمي‌رسيدند. اما علي‌اكبرخان كه مي‌آيد يك دولت مركزي قدرتمند داريم، يك رضاشاه داريم كه همه اشراف را فرستاده خانه‌هايشان و يك دادگستري نو مي‌خواهد درست كند.

رابطه مشيرالدوله با روحانيون و به ويژه مدرس به چه شكل بود؟

مشيرالدوله به خانه رفت و اداره را به معاون وزارت مي‌سپرد. بعد از چند ماه قوانين را مي‌نويسد اما قانون اصول محاكمات جزايي با مخالفت علماي طراز اول روبه‌رو مي‌شود. معاون اول مي‌رود سراغ مدرس. مدرسي كه نماينده مجلس نبوده اما از علماي طراز اول و فعال و شاخص هيات علما هم بوده است. نظر مدرس را جلب مي‌كنند. مشيرالدوله هم موافقت مي‌كند هشت ماده پيشنهادي از علماي طراز اول در ابتداي قانون پيش‌بيني شود. اين قانون تا سال 50 معتبر بود. مشيرالدوله رفت از سفارت فرانسه مسيو پرني را آورد و به خاطر اينكه درگير علما نشود، محاكم را دو بخش كرد محاكم شرعي و عرفي. در آنجا همان‌طور كه صدرالاشراف مي‌گويد ماده 148 را به عرفي و شرعي تقسيم كرد. محاكمات شرعي را هم معين كرد و گفت بروند آنجا. در محاكمات شرعي هيچ‌كس نيامد قاضي شرع بشود. گفت اما چون علما رييس آن بودند اجراي احكام با علماست اما هيچ‌كس نپذيرفت. رفتند سراغ علماي جامع‌الشرايط. گفتند علما افراد شاخص را مطرح كنند. اما در شش ماه، علما يك نفر را هم معرفي نكردند و اختلاف بين علما بالا بود. پس گفتند وظيفه تاييد و نصب قاضي به عهده علماست و دادگاه شرعي به دليل نبود قاضي منصوب علما تا آن موقع صلاحيت دادگاه‌هاي شرعي هم به عهده دادگاه عرفي است.

در آيين‌نامه آمد؟

نه در قانون. قانون اصول محاكمات عرفي و بعد بخشنامه مي‌كنند. بعد از مدت‌ها آقا سيدمحمد يزدي قبول كرد كه قاضي بشود اما پرونده‌يي به آنجا ارجاع نشد. اما مصوبه‌يي بود كه اگر طرفين طرازي كردند كه عرفي رسيدگي كند، لازم الاجراست.

در تشكيل و نوسازي دادگستري چه نقشي داشت؟

تا زمان مشروطه دادگستري بودجه نداشت. ارباب رجوع مكلف بودندكه مبلغي را به قضات بپردازند و آيين دادرسي هم نداشتيم. براي نخستين بار مشيرالدوله بودجه هم تعريف كرد و استقلال دادگاه‌ها را تضمين كرد. جالب است 38 تا كابينه داشتيم از فتح تهران تا كودتا به مدت 12 سال اما در همين كابينه‌هاي متزلزل در چندتا كابينه مشيرالدوله وزير عدليه باقي مي‌ماند. در كابينه مشيرالسلطنه در سال 1325، دركابينه ناصرالملك در سال 1327، در كابينه سپهدار تنكابني - در چهار كابينه‌اش- در كابينه صمصام‌السلطنه و تا دوره رضاشاه و تغيير سلطنت. حتي تصميم گرفتند بكشندش. حتي داور وقتي حدود اختيارات گرفت با اينكه مشيرالدوله نبود رييس كميسيون اصلاح عدليه مشيرالدوله بود. در ارديبهشت 1305 و پس از هفت ماه از تاجگذاري يا شاه شدن رضاشاه، داور وزير عدليه شد و دادگستري موجود را منحل كرد.

منبع: اعتماد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر