۱۳۹۳ بهمن ۲۳, پنجشنبه

خشنونت خانگی علیه زنان و چگونگی اخلاق حرفه ای در پرونده های مربوط به خشونت خانگی

  چگونگی اخلاق حرفه ای در پرونده های مربوط به خشونت خانگی
محمد اولیایی فرد- وکیل پایه یک دادگستری

 دعاوی خانوادگی ناشی از خشونت خانگی بین زوجین از پیچیدگی های خاصی برخوردار است، وجود رابطه زوجیت بین طرفین دعوا، قوانین بدون ضمانت اجرا، بی منطق و یک طرفه به نفع مردان، پنهان بودن حقیقت و عدم اهمیت و حساسیت سیستم قضایی از مهمترین چالش ها و عوامل پیچیدگی این نوع دعاوی است، به همین دلیل اکثریت وکلا با سابقه، تمایلی برای وکالت در این نوع دعاوی و پرونده ها را ندارند و معمولا کارآموزان وکالت یا وکلای کم سابقه عهده دار وکالت در این نوع دعاوی می شوند، در حالی که ذات و ماهیت دعاوی خشونت خانگی اساسا نیازمند حضور وکلای با سابقه است که با استفاده از تجربیات خود علاوه بر حل و فصل این گونه دعاوی، دادگاه ها و در سطح کلان سیستم قضایی را از آنچه که بحران اجتماعی جامعه امروز خوانده می شود آگاه سازند و با ایجاد حساسیت در جهت توجه بیشتر دستگاه قضایی به موضوع خشونت خانگی، راه برون رفت از این بحران را از طریق ارائه راهکار یا پیشنهاد اصلاح قوانین و سایر نظایر آن هموار کنند.

 وکلا اما با قبول وکالت پرونده های خشونت خانگی با محدودیت هایی متمایز با سایر پرونده ها مواجه هستند، محدودیت هایی که از تنظیم چهارچوب رابطه با قربانی شروع و تا اجرای حکم محکومیت احد از زوجین و حتی پس از ان ادامه خواهد داشت، در واقع وکلا برخلاف دعاوی دیگر در دعاوی خشونت خانگی در کنار قانون باید به مصلحت دعوا، پرونده و نفع قربانی و اطرافیان او نیز اندیشه کنند به همین جهت است که وکلا در قبول وکالت پرونده های خشونت خانگی بین زوجین باید به مواردی که گاها سرنوشت زندگی طرفین دعوا ( زن و شوهر ) را تغییر می دهد توجه کنند، مشاوره صحیح حقوقی، اعتماد سازی، جلوگیری از تشدید اختلافات، توجه به خواسته و اهداف قربانی و انجام اقدامات فوری نظیر ارسال اظهارنامه از مواردی است که می توان به آن اشاره کرد.

در پرونده های خشونت خانگی بین زوجین گاه نقش مشاوره صحیح حقوقی موثرتر و مفیدتر از انجام وکالت است،  در بعضی از مواقع مشاوره حقوقی و به کار بستن آن توسط قربانی موجب می شود که یا موضوع حل و فصل گردد یا میزان خشونت کاهش یابد و یا اینکه زمینه برای اقدامات حقوقی اتی فراهم شود، مشاوره حقوقی به قربانی برای عدم طرح تهدید به طلاق برای کاهش خشونت تا زمان مقتضی برای اقدامات جدی حقوقی از جمله این موارد است.

  نوع روابط وکیل در این نوع دعاوی با قربانی به عنوان موکل و طرف دیگر دعوا از اهمیت خاصی برخوردار است، تنظیم صحیح روابط با قربانی خصوصا قربانیان زن علاوه بر اینکه وکیل را از چالش هایی که ممکن است طرف دیگر دعوا و یا حتی دادگاه ها و ضابطین دادگستری برای او به وجود می آورند، مصون می دارد بلکه موجب ایجاد اعتماد قربانی و طرف دیگر دعوا نیز می شود در واقع در پرونده های خشونت خانگی برد یا باخت دعوا در اولویت نخواهد بود بلکه مرتفع نمودن موضوع در جهت منافع قربانی ملاک و از اهمیت ویژه ای برخوردار است که در این بین اعتماد سازی وکیل با قربانی و طرف دیگر دعوا می تواند عامل مهم و قابل توجه ای برای کسب موفقیت محسوب باشد، این امر سبب می شود قربانی به راهکارهای وکیل اعتماد و توجه خاص داشته باشد حتی اگر در ظاهر مخالف آن باشد. از طرفی اعتماد سازی با طرف دیگر دعوا منجر به این می شود که وی، وکیل قربانی را دشمن خود نیافته و به راهکار و پیشنهادات وی برای حل موضوع با کمترین آسیب فکر کند.

 برای اعتماد سازی اما باید از روش و قواعد خاصی پیروی کرد. در این جهت وکیل موظف است قربانی را به سمت واقعیت موضوع راهنمایی کند. دادن وعده واهی، امیدواری و یا نا امیدی بیش از حد در خصوص نتیجه دعوا از موارد سلب اعتماد قربانی خواهد بود. به همین جهت طرح شکایت باید منطبق با واقعیت موضوع باشد در واقع طرح شکایت خلاف واقع و یا غلو در موضوع خشونت نه تنها کمکی به قربانی نمی کند بلکه دعوا را از مسیر واقعی خارج کرده و منجر به تشدید اختلافات بین طرفین شده و امکان بررسی راهکارهای موثرتر را از بین خواهد برد.

 استفاده از خلاء قانونی و یا قوانین یک طرفه برای فشار بر قربانیان و اخذ امتیاز از آنان  اگر چه تخلف در امر وکالت محسوب نمی شود اما خلاف حسن نیت در جهت حل دعاوی خشونت خانگی بین زوجین خواهد بود. در واقع توطئه حقوقی با توجه به خلاء قوانین و یا استفاده از قوانین یک طرفه برای اخذ امتیاز از قربانی و نیز ایجاد تشدید اختلاف بین طرفین دعوا نه تنها مغایر با روند اعتماد سازی و حل دعاوی خشونت خانگی است، بلکه در سطح کلان به این بحران اجتماعی دامن میزند، اعلام نشوز زن در حالی که به جهت بیم جان و خشونت خانگی منزل مشترک را ترک کرده و یا پیشنهاد اسکان زن در مناطق دور افتاده و حاشیه شهرها با توسل به حق تعیین مسکن مرد ، برای اخذ امتیاز از قربانی از جمله این موارد است.

 طبق قانون  فقط موکل به واسطه امضا وکالتنامه طرف قرارداد و گفتگوی وکیل محسوب می شود نه اطرافیان او، اما در دعاوی خانوادگی ناشی از خشونت خانگی بین زوجین گاهی خانواده قربانی خصوصا قربانیان زن به جای وی تصمیم می گیرند که این موضوع در مواقعی با منافع قربانی در تضاد است، به زندان انداختن همسر برخلاف میل قربانی و بنا به تصمیم و اجبار خانواده جهت انتقام یا اخذ امتیازات مالی و غیر مالی، از این موارد محسوب می شود، لذا عدم تسلیم در برابر تصمیمات نا معقول اطرافیان قربانی و مد نظر قرار دادن نفع موکل و توجه به خواسته های معقول و منطقی وی از اهم وظایف حرفه ای وکلا است.

 اقدامات فوری وکلا اما در قبل از رجوع به دادگاه گاه مسیر پرونده های خشونت خانگی را تغییر می دهد، در واقع ذات و ماهیت دعاوی خانوادگی ناشی از خشونت خانگی بین زوجین گاهی ایجاب می کند که در جهت نفع قربانی اقدامات فوری قبل از مراجعه به دادگاه انجام گیرد، از جمله این اقدامات ارسال اظهارنامه است، اقدام به این امر ضمن اینکه امکان یافتن راهکاری مفیدتر و موثرتر از دادگاه را فراهم می سازد بلکه گاهی پاسخ مخاطب اظهارنامه می تواند به عنوان سندی برای قربانی در جهت اثبات و یا تکمیل ادله در شرایط لازم مورد استفاده قرار گیرد ، دعوی تقابل اما در مواردی که قربانی در جایگاه متهم یا خوانده دعوی قرار گرفته می تواند فضای دادگاه را به نفع قربانی در شرایط لازم تغییر دهد.

 در خاتمه باید یادآورشد تخلفات وکلا در دادسرا و دادگاه انتظامی وکلا قابل رسیدگی و مجازات است اما مبنای اقدامات وکلا مطابق ماده ۳۲ لایحه استقلال کانون وکلا سوگند وکلا است که شرافت آنان ضمانت اجرای این سوگند است.
منبع : http://www.khanehamn.org/archives/14891

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر